دیالکتیک جنسیت در شهر | محمد محمدی - موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی isr
دیالکتیک جنسیت در شهر | محمد محمدی
23 05 2025 00:16
کد خبر : 97659922
تعداد بازدید : 37
محمد محمدی | دانشجوی کارشناسی ارشد توسعه محلی - شهری، دانشگاه تهران. mohammad.mohammadi.ut@gmail.com
شهرها، مراکزی از حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند که مناسبات خویش را بازتولید میکنند. به ویژه با نگاهی گستردهتر به این مظاهر، آرمانهایی پویا برای زنان و مردان ایجاد کردهاند، که تلویحاً از این جریان سیال، زن به واسطه اینکه زن است، تبدیل سوژه های سیاسی می شود، تا اینکه عاملیت «زن» مهم باشد. در این مناسبات پیچیده، این اجتماعات شهری با وجود حضور همزمان زنان و مردان، درونمایههای ناشناخته از تجربه و تصورات هر جنس را برمیانگیزند. با رویکردی تفکیکگرا به مطالعه تاثیرات طبقاتی و قومیتی در شهرها، نقشهای زنان و مردان در این تشکیلات مختلف بیشتر آشکار میشود. هرچند در یک فضای شهری هر دو جنس به یکنواختی زندگی میکنند، اما نگرشها و تجربیات آنها نسبت به شهر و فعالیتهای شهری متفاوت است.
ازآنجایی که نقش و روابط جنسیتی تقریباً به عنوان آرمانهای ذاتی جامعه فرض میشوند، ماهیت جنسیتی تجربه شهری نیز اخیراً از چشمانداز مطالعاتی دورمانده است. شهرها دارای مکانیزمی هستند که میتوانند تفاوتها و نابرابرهای جنسیتی را توامأن بازتولید کرده یا به شکلی دیگر تفاوتهای جنسیتی را در فضای شهری بکاهند. شهرها به عنوان مراکزی که حاوی زیست روزمره، کنشها و پیوندهای اجتماعی معتنابهای هستندکه به تبع تأثیرات بسیار گستردهای بر تجربه جنسیتی فرد و جوامع محلی در فضاهای شهری میگذارند؛ از ساختار فیزیکی شهر و فضاهای عمومی گرفته تا نظام حملونقل و معماری، سیاستهای شهری، پیوندهای مدنی و سابجکتیو افراد در فضای شهری که همه این عوامل میتوانند به تقویت یا ضعیفتر شدن تفاوتها و نابرابریهای جنسیتی کمک کنند. لذا بی توجهای به نقش فضاهای شهری درمناسبات جنسیتی، استنباط و فهم ما را در این جریان باژگون خواهد کرد.
با سیر در تاریخ ایران، خواهیم دید که فضاهای شهری ایران جنسیت نامعین و غالباً نابرابری داشتند، خیابان که جزو اولین عنصر مدرن فضای شهری است، در ابتدا به روی زنان گشوده نبوده، بلکه زنان و بدن زنان، توامأن در حال مبارزه و دیالکتیک جنسیتی در فضای شهری بودند و توانستند با پیشروی آرام و مستمر، قسمی از ماهیت زنانگی خود را تعریف کنند. در ابتدا، فضاهای عمومی نسبت بیگانهای با زنان داشته و نقش زنان، امتیازات و محدودیتهایی را در فضاهای غالب شده امر سیاسی متحمل شده است. امر سیاسی نشان میدهد که با کرسی قدرت مردان آمیخته شده و بسیاری از فضاهای شهری غالباً تحت سیطره و نظارت آپاراتوس مردانه بوده، به طوری که در برخی از فضاهای شهری برای زنان، هیچ جایگاهی درنظر گرفته نشده است. بسیاری از فضاهای شهری که مردانه شدهاند بهواسطه حضور دائمی مردان در فضای شهری، شرایطی را فراهم میکنند که حضور زنان در فضا با مشکل مواجه شود و تقدس مردانهای که حضور زن در فضاهای تسخیر شده را مختل میکند، نشان دهنده از تبدیل زنان به سوژههای سیاسی نهاد قدرت است و زنان به نوعی پیوسته تحت کنترل و نظارت امر سیاسی مردانه قرار گرفتهاند.(فاضلی، 1402: 60) فضاهای شهری جنسیت زده که غالباً دلیل آن را استقرار سیستماتیک زنان در محیط خانه تا محیطهای عمومی شهری میدانند، صرفاً بهواسطه نوعی رقابت فیزیکی برای بازنمایی عاملیت در فضا نیست ، به طور معمول فضاها نه تنها به لحاظ جنسیتی، بلکه نمادین نیز جنسیت زده هستند. زنانگی با خانه و امر محلی احساس دوگانه ای برای آنها به وجود آورده است. فرآیند صنعتی شدن و مدرنیزاسیون، نوعی دیگر از حس تعلق را برای زنان ایجاد کرده که به شکافت و جداسازی هرچه بیشتر خانه و فضای واخواهی برای زنان دامن زده است. منتها روند مدرنیزاسیون کارکردهای آزادی بخش نیز برای زنان در فضاهای شهری داشته است. (بریچ و واتسن، 1402: 360)
گسترش تجارت فروشگاهی و بازار مصرف، حضور زنان را در فضا شهری رقم زد، اولین بار زنان از طریق تصاحب «فضاهای مصرف» موفق شدند به فضاهای شهری ورود کنند و استراتژی خرید کردن را به نمایش دربیاوردند، فضاهای مصرفی که برای زنان به وجود آمده بود این را ایجاب میکرد که زنان به شکلی بتوانند فضا را مصرف کنند و به دنبال آن بتواند فضاها را تصاحب کنند. مصرف در چنین فضاهایی، صرفا به کالاها و ابزارها محدود نمیشود. فضاها نیز در این مکان ها «تولید» و «مصرف» می شود. با دیدگاه سادهتر، میتوان این طور درک کرد که ورود مدرنیته و بازار مصرف مدرن نوعی امر رهایی بخش را برای زنان رقم زد و زنان از طریق تصرف فضاهای مصرف توانستند به فضاهای شهری دسترسی بیشتری پیدا کنند،که قبل از این جریان زنان با محدودیت های بیشتری مواجه بوده، اما اگر با نگاه ژرفتری به مسئله نگاه کنیم، متوجه میشویم مدرنیته شاید بعضی امکانهای رهایی بخش را برای زنان اجابت کرده ولی مدرنیزاسیون باعث ایجاد نوعی نابرابری و تبعیضهای جدید که حول محور فضاهای مصرف شکل گرفته است، برای زنان خلق کرده و با مشکلات و محدودیت های نوینی که هژمونی بازار و اقتدار نهاد قدرت که تحت تاثیر «جامعه مدرن شده» قرار گرفته است برای زنان ایجاد کرده است.(جین، 207:1397)
دورن ماسی در " کتاب فضا، مکان و جنسیت" به کاوش در این زمینه میپردازد که مدرنیزاسیون چگونه زنان کارگر را در فرایند تقسیم کار صنعتی متلاشی میکند. زنان خانهدار حومه که عموما کارگران پاره وقت با دستمزد پاییناند به واسطه مشکلات فضایی و اقتصادی، روی به نظام صنعت میآورند. در این سیستم تقسیم کار، بخشهای خدماتی جدیدی شکل میگیرد که انطباق و انعطافپذیری زمان و مکان برای زنان کارگر بسیار دشوار میشود و زنان کارگر دچار بیگانگی جنسیتی شده، به طوری که مردانگی فضا ورزیده میشود و نابرابری جنسیتی اشتغال در فضا را تداوم میبخشد. (Massey, 1994)
بسط و توسعه بازار مصرف امکانهایی برای زنان فراهم کرده که بتوانند در مشاغل مختلف بازاری حضور پیدا کنند. فضاهایی که در وهله اول امکان حضور زنان را به خود اختصاص نمیدادند، مادامی که جامعه مصرف نوین در فضاهای شهری سایه انداخت ماحصل آن ورود زنان به این فضاها شد، گسترش تجارت فروشگاهی مکانهایی را به وجود آورد که برای خرید زنان و کودک محل ایمنی بودند. اما مدرنیزاسیون نوع جدیدی از جامعه مصرف و تولید را ایجاد کرده بود که دنباله آن کارکرد مثبتی برای احیای حضور زنان در فضاهای شهری پدیدار شد. صرفاً امر رهایی بخش زنان مسئله نیست بلکه منافع نهاد قدرت با جامعه مصرف گره خورده است و زنان سوژههای بازیگر سیاسی بودند. حتی فضاهای فروشگاهی نوین مشکلات ویژهای برای زنان به وجود آورده بود. زنانی که به شهر مهاجرت کرده بودند در این کلوپ ها و فروشگاه ها با حقوقی اندک مشغول به کارشدند، معمولاً این زنان غیر ماهر با فقر دست پنچه نرم میکردند و بسیار دچار انزوا و نا امیدی می شدند که سعی میکردند شوهر کنند یا به فحشا روی آوردند. (همان: 209 و 208) در نگاهی دیگر گسترش شهرها آزادی بیشتری برای زنان به ارمغان آورد که در شکل گیری زیست و هویت جدید بین زنان و مردان اتفاق افتاد. ویلسون در کتاب «ابولهول در شهر» اشاره میکند آن ماسک گمنامی و هیجان حاکم بر شهرها در اواخر قرن نوزدهم و بیستم عامل مهمی در ظهور فمینیسم است، چرا که زندگی شهری غالباً به رهایی از کنترلهای مردسالانه می انجامد. (همان: 212) فضاهای عمومی شهری ماهیتی همگانی و اشتراکی دارد و متعلق به همه شهروندان است، فارغ از آنکه متعلق به کدام طبقه، پایگاه اقتصادی یا جنس باشند. اما حضور زنان در فضاهای شهری، مضمون و سوژه است و حضور زنان در فضا، پروبلماتیک شده و نهاد قدرت توامأن بر زنان و بدن زن که در محیطهایی که سابجکتیویسم رهایی بخش زنان امکان ظهور به شکل مادیت و امر واقع درفضا وجود دارد، میاندیشد و درصدد محدود کردن ورود زنان در فضاهاست. زیرا امکان بالفعل شدن سابجکتیو رهایی بخش زنان، در فضا رقم میخورد.
به طور فزاینده امنیت و ترس زنان در فضاهای شهر مهم بوده و پیوند ژرف با زیست و نحوه تجربه آنها از فضاهای شهری دارد. فضاهایی که مردانه شده و ذیل قدرت مردان شکل میگیرد، امنیت مردانه تولید میکند و زنان را به صورت سنتی در کنار کودکان در نظر میگیرد. هنگامی که زنان در فضاهای شهری حضور نداشته باشند، فضاها به شکلی در خدمت مردان قرار میگیرد و امنیت مردانه را در فضا تأمین میکند. در مطالعات رفیعیان و رضا زاده در باب امنیت زنان صورت گرفته و نشان میدهد میزان احساس امنیت ارتباط نزدیکی با تردد و حضور افراد در فضاها، رابطه مستقیمی وجود دارد. به عبارتی زنان با محدودیت حضورشان در فضاهای شهری به کاهش امنیت آنها دامن زده است و بسته بودن فضای فعالیت و قوانینهای سنتی که ضدیت دارد با آزادی زنان، باعث احساس نا امنی آنها در فضاهای شهری میشود. در سال های اخیر در کشورمان متوجه میشودید که بطور تلویحی زنان به واسطه اینکه زن است تبدیل به سوژه سیاسی شده است که توامأن ازسوی نهاد قدرت بر روی زنان فکر میشود نه فقط زن بلکه بدن زن، کنش زن، عاملیت زن و ماهیت زن که میتواند بر شالودههای نهاد قدرت بتازد و جریان سیال هویت و زندگی خود را شکل دهد. ابزارهای کنترلی که در شهر قرار دارد، نوعی از نابرابری فضایی را برای زنان ایجاد میکند و باعث کاهش امنیت زنان در فضاهای شهری می شود که صرفا درگفتمان حاکمان قدرت این ابزار کنترل باعث تامین امنیت میشود که بطور تلویحی این کنش نهاد قدرت بیشتر به نا امنی زنان دام زده تا امنیت آنها، کنترل بر زنان و بدن زن همواره با کاهش حضور آنها در فضا رقم خورده است. همچنین باید در نظر داشته باشیم این احساس نا امنی در فضاهای شهری برای همه زنان یکسان نیست نوع پایگاه اقتصادی، مکانها، سن و تنها بودن زنان در احساس نا امنی آنها متفاوت است.
تجربهها و مطالعات اخیر نشان میدهد فضاهای شهری در حال زنانه شدن است و زنان استراتژیهای متفاوت و پیچیدهای برای عبور از دوگانههای سنتی / مدرن و عمومی / خصوصی در فضاهای شهری در پیش گرفتند که باعث احیای و باز پسگیری حقوقشان در فضاهای شهری می شود، زنان امروزه فضاهای شهری را مطابق میل و خواسته زنانهشان مصرف میکنند. زنان، نابرابری فضاهای شهری را به سان پرکتیسهای اجتماعی و سیاسی درک میکنند که شکل گیری صورت جدید از بدیل های غیر رسمی در فضاهای شهری به کاهش محدودیت و نابرابری های جنسیتی در فضا شهری منجر میشود. باز تولید شکلهای مختلف از بدیلهای نمادین و انضمامی رهایی بخش از سوی زنان در فضاهای شهری و خارج شدن بدیلهای رهایی بخش از حالت استاتیک به پویایی، عکس العمل نهاد قدرت را بخاطر «تکثر این بدیلها» برای از بین بردن یا به انقیاد درآوردن بدیلهای رهایی بخش زنان، سخت و پیچیده میکند. (فاضلی،1402: 79 و78)
منابع:
- فاضلی، نعمت الله (1402). زنانه شدن شهر با تاکید برفضاهای شهر ایران. تهران: نشرعلمی فرهنگی.
- بریچ و واتسن، گری و سوفی (1402). گزیده مطالعات شهری. ترجمهی گروه نویسندگان. تهران: نشرنی.
- جین، مارک (1397). شهرها و مصرف. ترجمهی مرتضی قلیچ. تهران: نشر علمی فرهنگی.
- Massey, D. (1994), Space Place and Gender, Cambridge, Polity Press.
*کلیه حقوق این یادداشت مربوط به نگارنده است و موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، صرفاً منتشرکننده یادداشتهای علمی دریافتی بوده و در مورد اعتبار علمی و محتوایی آن ادعایی ندارد.