مهاجرت نخبگان حق طبیعی یا خطر جمعی؟ | دکتر سیدمحمود نجاتیحسینی - موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی isr
مهاجرت نخبگان حق طبیعی یا خطر جمعی؟ | دکتر سیدمحمود نجاتیحسینی
23 05 2025 00:16
کد خبر : 114082997
تعداد بازدید : 11
دکتر سیدمحمود نجاتیحسینی | مدیر بخش مطالعات دین موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی
* منتشره در روزنامه ایران (۱۴۰۴/۰۵/08) | خبرنگار: نفیسه امامی
برخی تحلیلگران اجتماعی بر این باورند که امروزه مهاجرت نخبگان، به یک «سکوت پرصدا» بدل شده است؛ سکوتی که زمزمههایش از پشت دیوار دانشگاهها و مراکز پژوهشی به گوش میرسد و «تمنای رفتن» را به معادلهای غریب بدل کرده است؛ معادلهای بین «حق طبیعی» برای جستوجوی زندگی بهتر یا «خطری جمعی» ناظر بر ناامیدی اجتماعی؟ دکتر سیدمحمود نجاتی حسینی، مدیر بخش جامعهشناسی دین مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه علم و دین، در این گفتوگو، برایمان نقشه این بحران را ترسیم میکند. او از منظر فلسفه اخلاق، به موضوع «مهاجرت نخبگان» میپردازد و تأکید میکند که نظام آموزشی به جای «ابژههای فرار» باید «سوژههای نقاد» بسازد؛ افرادی که توانایی دیالوگ با نهادهای قدرت و تصمیمساز را داشته باشند؛ چراکه جامعه خالی از نخبگان، از امید و ایده و سرمایه هم خالی میشود.
----------
آقای دکتر نجاتیحسینی، مهاجرت به عنوان «حق طبیعی برای جستوجوی زندگی بهتر» آیا از منظر فلسفه اخلاق، امری قابل توجیه است؟ از منظر فلسفه اجتماعی چطور؟
«فلسفه مهاجرت» فارغ از بعد اخلاقی یا اجتماعی آن، از دیدگاه مهاجر یا پناهنده یا خودتبعیدی چیزی نیست جز گریز اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی از یک وضع موجود به یک وضع مطلوب برای تحقق یک «زیست بهتر». با این وصف هر فلسفه اخلاقی در معنای عمومیاش و نه در معنای تخصصیاش میپذیرد که انسان در مقام یک «سوژه خودآگاه» صاحب اختیار و اراده است علاوه بر اینکه دارای یک مسئولیت اخلاقی در قبال تحفظ معنوی اخلاقی وجود خود نیز هست.
به قول علمای کلاسیک سنتی خودمان در تمدن اسلامی، انسان اخلاقی و دینی دارای وظیفه دینی و مسئولیت اخلاقی صیانت از نفس است و یا همانگونه که امانوئل لویناس، فیلسوف دین و اخلاق، میگوید سوژهها همزمان دارای مسئولیت اخلاقی در قبال «خود» و «دیگری» هستند. پس، از این منظر میتوان گفت که مهاجرت خوب و درست و بموقع میتواند به عنوان مکانیزمی در تحفظ و ایفای مسئولیت اخلاقی اجتماعی سوژهها لحاظ شود.
فلسفه دین به پدیده «مهاجرت» چگونه مینگرد؟
مهاجرت از نگاه فلسفه دینی دست کم با توجه به روایات و الهیات قرآنی بیشتر از منظر معنوی و اخلاقی آن مطرح شده است، یعنی آیاتی از قرآن که در آن اصل و آموزه «الم تکن ارضالله واسعه لم تهاجروا فیها» مطرح شده است که البته تاب و توان تفسیرهای هرمنوتیکی مدرن، سنتی و نوسنتی زیادی هم دارد. به نظر من از لحاظ فلسفه دینی و اجتماعی، مهاجرت از نگاه قرآنی یعنی «مهاجرت سازنده» که موجب بهزیستی مادی، معنوی، اخلاقی و دینی انسانها میشود.
مهاجرت اجتماعی ایدهآل یکی از مکانیزمهایی است که میتواند در این مسیر به تحقق یک جامعه خوب و یک انسان اجتماعی خوب کمک کند. البته در اینجا جامعهشناسی مهاجرت هم مهم است چرا که بر خلاف فلسفه اجتماعی و اخلاقی، «جامعهشناسی مهاجرت» با حقایق اجتماعی و امر واقع مهاجرت و آنچه رخ میدهد و چرایی و چگونگی ابژکتیو آن و نیز چالشها، معضلات، مسائل سیاسی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود بر سر راه مهاجرت هم در مبدأ و هم در مقصد سروکار دارد. یعنی به جای پرداختن به ایدهآلها از شرایط و عوامل جاذبه مهاجرت در مقصد و عوامل دافعه مهاجرت در مبدأ بحث میکند که در جای خود بحث مهم و واقعگرایانهای است.
چه ساختارهایی میتوانند «امید به تغییر» را در نخبگان زنده نگاه دارند و تب و تاب مهاجرت را فرو نشاند؟
از لحاظ جامعهشناختی، مهاجرت کردن و مهاجرت نکردن چرایی و چگونگی خاص خود را دارد. لذا باید در سطوح چندلایه واقعیت اجتماعی تفسیر شود. از این منظر میتوان گفت که به لحاظ جامعهشناختی ایران در مهاجرفرستی متأسفانه موقعیت بالایی دارد. برای نخبگان هر چه امید اجتماعی در مبدأ قویتر، تضمین شدهتر و مطمئنتر باشد، ماندن در مبدأ نیز به طور معناداری تقویت خواهد شد و آمار مهاجرت نخبگان، فرار پول، سرمایه، ایده و متخصص هم پایین خواهد آمد.
چه فاکتورهایی میتواند امید اجتماعی را توسعه دهد؟
مواردی که میتواند امید اجتماعی به ماندن و مهاجرت نکردن را توسعه دهد به نوع اقتصاد سیاسی حکومت، دولت، نحوه سیاستهای جذب نخبگان و نیز وجود شرایط امنیت اقتصادی، سیاسی و حقوقی تضمینکننده، کار، درآمد و رفاه مناسب برمیگردد. نگرانی بزرگ در دهه کنونی این است که بوروکراسی، تکنوکراسی، دانشگاه، صنعت، رسانه، جهان علم و ادب، فرهنگ، هنر و حتی بازار از نیروهای نخبه و کارشناس ماهر وکارآفرین خالی شود نه فقط به دلیل «کثرت و شدت عوامل دافعه مهاجرت»، بلکه به علت «توسعه عوامل جاذبه مهاجرت» در مقصدهایی مانند کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، ترکیه، آمریکای شمالی، مالزی، شرق آسیا و حتی آسیای میانه مانند تاجیکستان.
برخی تحلیلگران معتقدند که «نظام آموزشی» زمینهساز بسیاری از مهاجرتها میشود، چرا که به جای پرورش «سوژههای نقاد» به تولید «ابژههای فرار» تبدیل شده است. شما در پدیده مهاجرت، چه سهمی برای نظام آموزشی قائل هستید؟
نظام آموزشی در سطح مدرسه و دانشگاه میتوانند هم نقش دافعه مهاجرت و هم جاذبه ماندن و نرفتن را ایفا کنند. مدرسه در وضعیت فعلی ایران ممکن است سیاست ماندن و مهاجرت نکردن را به دانشآموزان تزریق کند اما دانشآموزان به محض ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در نقش اجتماعی دانشجو و زیستن در فضای نسبتاً باز دانشگاه، مهاجرت و رفتن به سمت غرب پیشرفته مانند یک جاذبه قوی برای آنان عمل میکند.
پدیده مهاجرت چقدر میتواند ناشی از «گسست معرفتی» یا «فقدان دیالوگ سازنده میان نخبگان و نهادهای حاکم» باشد؟ نداشتن امید به آینده و نبود چشمانداز آیا میتواند «تمنای رفتن» را در نخبگان شکل دهد؟
بیشک عملکرد دولتها و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و حتی حقوقی نامناسب به مهاجرفرستی کمک میکند. درصد کمی از مهاجران را نخبگان دانشگاهی معترض و روشنفکران ناراضی و اپوزیسیون منتقد تشکیل میدهند ولی اکثریت مهاجران از گروههای اجتماعی عادی و معمولی جامعه هستند که با نگاه امید اجتماعی به زندگی خوب و در پی رفاه و تأمین آینده برای فرزندانشان مهاجرت کردهاند. در عین حال همان درصد کم نخبگان فکری، کار، سرمایه، مهارت و ایده که مهاجرت کردهاند یا به مهاجرت فکر میکنند، به لحاظ کیفی هم بر جامعه مقصد و هم بر جامعه مبدأ بسیار تأثیرگذارند.
بــــرش
آیا نخبگان برای ماندن و مشارکت در حل بحرانها مسئولیت اخلاقی دارند؟
این یک تصمیم اخلاقی فردی و به قول آنتونی گیدنز، جامعهشناس برجسته معاصر، یک «سیاست زندگی» است. از منظر «جامعهشناسی فلسفی» که تلفیقی هوشمندانه از رئالیسم و ایدئالیسم است که من آن را «واقعگرایی ایدئال» مینامم، و با نگاه «کمونیتاریانیسمی» که نوعی «اجتماعگرایی قوی» در فلسفه سیاسی معاصر است، کنشگران وابسته به جامعه هستند و باید تعلق اجتماعی به جامعه داشته باشند و به مشارکت در منافع، مصالح و خیر جمعی متعهد باشند و از فردگرایی منفعتطلبانه لیبرالیستی فاصله بگیرند. بر اساس این ایده مهم اگر مهاجرت فرد خللی در سازوکار خیر جمعی و بقای جامعه ایجاد کند، فرد در حال مهاجرت مسئولیت اخلاقی دارد که در این خصوص نیز بیندیشد و اگر میتواند ماندن خود را تمدید کند و رفتنش را به تعویق یا به تعلیق و تأخیر درآورد. با این حال ما میدانیم سوژهها «کنشگر عقلانی» از نوع ابزاری آن هستند و تصمیمات و اقداماتشان نیز تابع الگوی تحلیل هزینه و فایده است. بنابراین اگر فرد ماندنش پرهزینه ولی رفتنش پرمنفعت باشد، به صورت عقلانی تصمیم بر مهاجرت خواهد گرفت و تعهد اخلاقیاش را نادیده میگیرد. تنها راه این است که کنشگران ایرانی مهاجر یا در حال مهاجرت، تابع الگوی «کنشگر عقلانی اخلاقی» شوند یعنی اخلاقیت و عقلانیت را همزمان در امر مهاجرت لحاظ کنند که البته کار راحتی نیست ولی امکانپذیر و مطلوب است.